به گزارش خبرنگار پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، این روزها و بعد از انتخاب تمام اعضای لیست امید در انتخابات شورای شهر و پیروزی قاطع اصلاحطلبان در انتخابات موضوع انتخاب شهردار تهران به یكی از داغترین سوژههای رسانهای و به خصوص فضاهای مجازی و حتی محافل سیاسی، اجتماعی بدل شده است. موضوعی كه توام با مطرح شدن گزینههای مختلفی از بین چهرههای نام آشنای اصلاحطلبان است. یكی از این گزینهها كه این روزها نامش در كنار نامهای دیگر شنیده میشود، عباس آخوندی، وزیركنونی راه و شهرسازی است كه البته خودش این موضوع را با قاطعیت رد میكند و به عنوان یكی از منتقدان محمد باقر قالیباف شهردار كنونی و ١٢ ساله تهران به روزنامه اعتماد میگوید كه شهردار آینده تهران نباید فردی سیاسی باشد و شاید به همین دلیل هم هست كه نگران آینده مدیریت شهری پایتخت و شهرداری تهران است و اینكه شورای پنجم چه كسی را بهعنوان شهردار انتخاب میكند. شهرداری «سیاسی» یا «متخصص و اجرایی». گفتوگویی پر از انتقادهای تند و تیز آخوندی به شهردار كنونی تهران كه از آن با عنوان «قانون فروش» و «شهرفروش» یاد میكند را میخوانید.
بعد از برگزاری انتخابات شوراها و رای قاطع مردم به لیست ٢١ نفره اصلاحطلبان، این روزها بحث انتخاب شهردار بعدی تهران كه قرار است شهریورماه برمسند مدیریت شهری پایتخت بنشیند، یكی از داغترین خبرهای رسانهای است. حتی تعدادی از چهرههای مطرح اصلاحطلبان نیز به عنوان گزینههای تصدی این سمت، مطرح شدهاند. با این وجود همین اخبار و مطالب باعث شده تا در این روزهای پایانی عمر شهرداری ١٢ساله قالیباف، موضوع عملكرد وی به عنوان فردی كه طولانیترین سكاندار بلدیه تهران بوده است، كمتر مورد توجه قرار گیرد. اما تا جایی كه به خاطر دارم شما همواره یكی از منتقدین جدی شهردار تهران بودید. به خصوص در سال گذشته شاهد انتقادهای جدی و تندی و تیزی از سوی شما در مورد كارنامه شهرداری و موضوعاتی چون شهرفروشی و... بودیم؛ باتوجه به اینكه چندماه بیشتر به پایان حضور محمد باقرقالیباف در شهرداری تهران باقی نمانده شما عملكرد او را چگونه ارزیابی میكنید؟ و فكر میكنید شهردار بعدی این مسوولیت را در چه شرایطی برعهده خواهد گرفت؟
من فكر میكنم برای پاسخ به سوالتان باید عملكرد شهرداری تهران را از دو منظر بررسی كرد؛ اول: از منظر كاركردی و دوم از منظر قابلیت زندگی در شهر. در مورد شاخصه اول، باید قبل از هر چیز به این مساله توجه داشت كه مهمترین چالش و مشكل شهر تهران و شهرنشینان آن چیست؟ به نظرم من مهمترین چالش امروز شهروندان و شهر تهران، جابهجایی و تردد در خیابانهای این كلانشهر كشور است. شما به خیابانهای تهران نگاه كنید، برای رفتن از یك بخش به بخشی دیگر در این شهر باید چندین ساعت در ترافیكهای كلافهكننده پایتخت معطل باشید. ترافیكی كه با خود انواع آلودگیهای زیستمحیطی، ایمنی، اتلاف وقت شهروندان و انواع مشكلات روحی و اعصاب و... را به همراه دارد. ما در مورد تهران با شهری مواجه هستیم كه روزانه بیش از یك میلیون و ٢٠٠ هزار نفر از حومه تهران وارد آن میشوند و دوباره شبها به همان حاشیه شهر برمیگردند. این آمار، ارقام كوچكی نیستند كه بخواهیم چشمانمان را روی آنها ببندیم. در چنین شهری بیشترین سهم جابهجایی مسافرین و مردم شهر به حاشیه و برعكس، برعهده خودروهای شخصی و غیرعمومی است به طوری كه سهم حمل و نقل عمومی در جابهجایی مسافرین شاید به ٥/٤ درصد هم نرسد. این نكته بسیار مهمی است. در مورد خود شهر نیز وضعیت بهتر از این نیست، واقعیت این است كه سهم حمل و نقل عمومی درون شهری در تهران بعد از این دوره ١٢ ساله سهم قابل قبولی نیست. مهمتر از آن موضوع انتخاب «نوع» حمل و نقل عمومی است. یعنی در تهران اگر قرار بوده حمل و نقلی سریع، ایمن و با كمترین آلودگی زیستمحیطی قالب باشد، باید حمل و نقل «ریلی» در صدر اولویتهای شهرداری قرار میگرفته است ولی در كمال تاسف باید گفت كه در طول این سه دوره، هیچ اندیشهای در این زمینه از سوی شهرداری مطرح نبوده، تمام طراحی سیستم حمل و نقل ما برمبنای بهرهبرداری از «خودرو»ها بوده است. شما به بزرگراههایی كه ساخته شده نگاه كنید. در طول این ١٢ سال بیش از ٥٠٠ كیلومتر آزادراه و بزرگراه در تهران ساخته شده و در عوض تنها ١٠٠ كیلومتر مترو احداث شده است، درحالی كه این رقم باید كاملا برعكس باشد. اصولا در دوران تصدی مدیریت شهری قالیباف چیزی به نام ریل سنگین (مترو) و چه ریل سبك (مانند تراموا) اساسا در دستوركار نبوده است، در صورتی كه در تمام دنیا و در شهرهایی كه شرایطی مشابه تهران را دارند، بخش عمده حمل و نقل عمومی برعهده حمل و نقل ریلی است.
و درمورد شاخصه دوم یعنی قابلیت زندگی در شهر چطور؟
آن هم در نوع خود قابل تامل است. واقعیت این است كه تهران چه از لحاظ آلودگیهای زیستمحیطی، چه از لحاظ نرخ فرسودگی بافتهای میانی شهر و چه از منظر دهها شاخصه دیگر، در وضعیت اسفبار و هشداردهندهای قرار دارد. حاشیهنشینی بهشدت گسترش پیدا كرده است، برجها و ساختمانهایی كه خارج از ضابطه ساخته شدهاند، كیفیت زندگی در تهران را بهشدت تحت تاثیرقرارداده است. از لحاظ «اجتماعی» نیز وضعیت شهرمان بهتر از بقیه موارد نیست. در مورد مسائل اجتماعی ما با پدیدههایی به نام «هویت» و «فضاهای عمومی» مواجهیم. آیا مدیران شهری ما در تهران میتوانند مدعی باشند كه ساخت بیش از یك میلیون واحد مسكونی در این شهر بیدر و پیكر، درجهت هویتبخشی به شهر و زندگی شهری بوده است؟!
مگر آمار كل واحدهای مسكونی تهران چقدر است كه یك میلیون آن در دوره قالیباف ساخته شده است؟
براساس آمار تعداد كل واحدهای مسكونی تهران به چیزی حدود ٩/٣ میلیون واحد میرسد. به بیانی بیش از ٢٥ درصد از این واحدهای مسكونی در دوره تصدی آقای قالیباف ساخته شدهاند. آیا واقعا اینها، شاخصههای یك شهر باهویت است؟ شهر با «هویت» شهری است كه چه از لحاظ فرهنگی، چه از لحاظ فضاهای عمومی و چه از منظر اجتماعی یا حقوق شهروندی، مردمش در آن احساس آرامش كنند. شهر باهویت شهری است كه مردمش بتوانند در كمال آرامش در فضاهای عمومی آن بایكدیگر اختلاط كنند و رنج زندگی روزمره را در چنین فضاهایی كم كنند. شهر باهویت شهری است كه مردمش مطمئن باشند، براساس حقوق شهروندیشان، قانون از حریم قانونیشان حمایت میكند. اما در شهری كه همهچیز آن قابل فروش و حراج كردن است، آیا چیزی به نام احساس «امنیت» و «آرامش» معنایی خواهد داشت؟
شما میگویید شهرداری به حمل و نقل ریلی نپرداخته، اما شهردار تهران همواره از احداث متروی تهران به عنوان یكی از درخشانترین دستاوردهای ١٢ سالهاش یاد میكند و میگوید: ما حتی متروی تهران را زودتر از زمانبندی برنامه ٥ ساله اول و دوم تمام كردهایم.
كدام دستاورد؟ كدام برنامهریزی؟ مگر غیر از این است كه خود شهرداری برنامهاش را اعلام میكند؟ خودش میگوید سالی فلان قدر مترو میسازیم، بعد با طبل و دهل فریاد میزند كه چه نشستهاید كه ما فلان قدر مترو احداث كردهایم؟ خب چرا شما كه اینقدر توانمند هستید، در برنامههایتان نگفتهاید كه سالانه چند برابر این مقدار را احداث میكنید؟ در مورد تراموا، شهرداری چه كرده است؟ اینها همه ترفندهای تبلیغاتی است!
شهردار تهران مدعی است كه دولت اگر سهم خود را در احداث مترو و حمل و نقل عمومی میپرداخت، ساخت مترو خیلی زودتر از اینها به پایان میرسید؛ پاسخ شما به این حرفها چیست؟
كمك نكردیم؟ من واقعا نمیدانم چطور و بر چه مبنایی این حرفها را میزنند؟ ما در سال ٩٥، ٤٥٠٠ میلیارد تومان به شهرداری كمك «نقدی» كردیم. این پول معادل سه برابر بودجه ما در وزارت راه و مسكن و شهرسازی است. نه اینها مشكل شهرداری نیست. مشكل آنجاست كه اصولا شهرداری درك و فهم درست روشنی از نظام جابهجایی در تهران ندارد. اگر شهردار تهران آقای قالیباف حمل و نقل ریلی را اصلیترین اولویت خود قرار میداد، امروز شاهد تحولی عظیم در سیستم تردد در تهران بودیم و امروز كل طراحی شهر متفاوت بود. در طول این ١٢ سال یك متر، مترو سبك- تراموا- احداث نشده است. درست است كه چهار تا اتوبوس BRTدر خیابانهایی مثل ولیعصر گذاشتهاند و خیابان را از حیض انتفاع انداختهاند ولی در مجموع هیچوقت حمل و نقل عمومی در تهران برای شهرداری، اولویت اصلی نبوده است. چرا؟ چون اساسا مهمترین دغدغه شهرداری و شهردار، فروش تراكم و تامین دسترسی تردد برای این تراكمهای مازاد بوده است.
از این مساله كه بگذریم در بحث قابلیت زندگی، هیچ معلولی نمیتواند حتی هزار متر در پیادهروها و معابر تهران پیاده و در یك خط مستقیم و بدون مانع حركت كند. چون خیابانها اینقدر چاله، چوله و اختلاف سطح و عریض و پهن شدن دارد كه حتی یك فرد سالم هم نمیتواند به سادگی در آن تردد داشته باشد، چه رسد به معلولین عزیز كه جابهجایی در شهر، ابتداییترین حق شهروندیشان است. اساسا در توسعه تهران تنها چیزی كه مورد توجه نبوده است، آدمها و انسان بودهاند.
شما به احداث بیش از یك میلیون واحد مسكونی و مشكلات زندگی در پایتخت در این دوره ١٢ ساله حضور محمدباقر قالیباف در شهرداری تهران گفتید در شرایطی كه شهردار و مسوولان شهرداری اعلام میكنند كه پروانههای ساختمانی را برای حل معضل مسكن صادر كردهاند، شما به عنوان وزیر راه و شهرسازی كه اصلیترین مسوولیت مسكن را در كشور برعهده دارید چه پاسخی برای این حرفها و عملكرد دارید؟
این استدلالها از پایه غلط است. براساس طرح جامع اولیه تهران، سقف جمعیتپذیری پایتخت باید ٧/٨ میلیون نفر باشد، بعدها این سقف جمعیتی افزایش پیدا كرد و به ٩ میلیون نفر رسید و در نهایت در دولت احمدینژاد این سقف جمعیتی برای تهران به ١٠ میلیون افزایش یافت؛ یعنی تهران باید حداكثر ١٠ میلیون نفر جمعیت داشته باشد. اما هم اینك و براساس همان آمار ٩/٣ میلیون واحد مسكونی درتهران داریم كه اگر آن را در بعد ٢/٣ متوسط هر خانواده ضرب كنیم، به رقم بیش از ٥/١٢ میلیون نفر میرسیم. یعنی امروز تهران میتواند پذیرای بیش از ٥/١٢ میلیون نفر باشد. به بیانی امروز ما با خطر چیزی حدود ٢٥ درصد مازاد جمعیت در تهران مواجهیم و این به دلیل عملكرد غلط شهرداری در این سالهاست. تازه اینها غیر از آمار خانههای نیمهكارهای است كه در مناطقی مثل ١و ٢ و ٢٢ در حال احداث است كه اگر آنها را نیز به این لیست اضافه كنیم، قطعا تعداد واحدهای مسكونی پایتخت بسیار بیشتر از اینها خواهد بود.
این مازاد و تراكم جمعیت در مناطقی مانند منطقه یك بیشتر از مناطق دیگر است؟
دقیقا؛ سقف جمعیت منطقه یك براساس طرح جامع قرار بوده ٣٨٠ هزار نفر باشد اما امروز جمعیت این منطقه بیشتر از ٦٠٠ هزار نفر است! این درحالی است كه با وجود این همه مجوزی كه داده شده است جمعیت تهران همان ٧/٨ میلیون نفر ثابت باقی مانده است.
چطور چنین چیزی ممكن است؟
ساده است، این آمار حكایت از آن دارد كه تقاضای واقعی برای این همه خانههایی كه ساخته شده نبوده و درصد بالایی از آنها فقط و فقط به تصور سوداگری بوده است. یعنی ساخت این همه واحد براساس تقاضای «واقعی» نبوده و اثبات آن هم ساده است. شما به حجم ساختوسازها نگاه كنید... ! بیشترین تقاضای مسكن در مناطق میانی شهر بوده و هست درحالی كه بیشترین واحدهای مسكونی در مناطق شمالی و ثروتنمد و برخوردار ساخته شدهاند. چرا؟ چون سود بیشتری عاید سوداگران میكند. به عبارتی دیگر مبنای آقایان در شهرداری فروش تراكم و فروش ظرفیتهای زیستمحیطی و سوداگری در شهر بوده است و اینها عین واقعیتند. براساس آماری كه ما داریم، آمار خانههای خالی از سكنه در سال ١٣٨٥، چیزی حدود ١٢٧ هزار واحد بوده است كه این آمار در سال ١٣٩٥، به بیش از ٤٩٠ هزار واحد مسكونی رسیده است. افزایش ٣٦٠ هزار واحد مسكونی خالی از سكنه واقعا آمار فاجعه بار و تاملبرانگیزی است. مجوز ساخت این همه مسكن اضافی برای چه از سوی شهرداری صادر شده است؟ جز برای سوداگری؟ اگر متوسط هزینه ساخت هر مسكن را حداقل ١٠٠ هزار دلار بگیریم، این آمار به این معناست كه بیش از ٣٦٠میلیارد دلار از ثروت ملی این كشور خاك میخورد. حالا باتوجه به این آمارها این حرفهایی كه شهرداری میگوید كه برای حل مشكل مردم تهران چارهای نداشته جز اینكه مجوزهای ساخت به صورت عمودی را بدهد اصلا استدلال خندهداری است. چون به هر حال ما طرح تفصیلی داشتیم و چرا براساس آن عمل نشده است؟
شهرداری مدعی است كه تمامی مجوزهایی كه صادر كرده براساس طرح تفصیلی بوده است.
اصلا اینچنین نیست. اصولا طرح تفصیلی دو ماموریت مشخص دارد، یكی اینكه سقف جمعیت هر منطقه و كل تهران را مشخص كرده است و دوم اینكه نوع كاربری در هر پهنه از تهران را دقیقا ذكر كرده. ولی حالا باید از آقایان سوال شود كه چرا در حالی كه سقف جمعیتی تعریف شده برای منطقه یك ٣٨٠ هزار نفر بوده است، این سقف را با مجوزهای بیرویهای كه صادر كردهاند به بیش از ٦٠٠ هزار نفر افزایش دادهاند؟! اینها تخلفاتی آشكار و غیرقابل انكار است.
شهردار تهران همیشه در سخنان خود تلاش میكند تا با انتقاد از دولت در حوزههایی مانند آلودگی هوا، مدیریت شهری و... اعلام كند كه نقش بسیار كمی در مدیریت شهری دارد و مسوولیت مشكلاتی مانند آلودگی هوا بر عهده دولت و ارگانهای دیگر است، واكنش شما به این سخنان چیست؟
اشكال در اینجا نیست؛ اشكال دولت اینجاست كه در قبال كمك و پول كلانی كه به شهرداری میدهد، از وی جواب نمیخواهد. شاید اگر ما برنحوه هزینهكرد این بودجههای كمك شده، نظارت میكردیم، راندمان بهتری عاید شهر میشد.
امروز ما در تهران با شهری مواجهیم كه به زعم بسیاری از كارشناسان، شهری سوخته است كه شما هم به بسیاری از چالشهای آن اشاره كردید و درحقیقت شورای پنجم و شهردار بعدی، شهری ویران و ورشكسته را تحویل میگیرند، در چنین شرایطی فكر میكنید اصلیترین و مهمترین اولویت شورای شهر پنجم چه باید باشد؟
من معتقدم، مهمترین وظیفه شورای شهر پنجم باید این باشد كه شهرداری را انتخاب كند كه هدفگذاری صحیحی داشته باشد و خود را نسبت به آن هدفگذاری پایبند بداند مثلا اگر اولویتش حمل و نقل عمومی و توسعه خطوط ریلی است، باید شورا آن را به عنوان یك اصل هدفگذاری كند و ٤ سال بعد از شهردار پاسخ بخواهد كه چقدر از این هدف محقق شده است. همانطور كه گفتم شورا باید شهرداری را انتخاب كند كه مهمترین هدفش تسهیل در تردد و جابهجایی در شهر باشد. اگر چنین نباشد و اگر هدفگذاری نداشته باشند، مردم خواهند گفت: فقط یك گروه سیاسی رفتهاند و گروه سیاسی دیگری جای آنها را گرفتهاند و هیچ عایدی خاصی برای شهر نداشته است. اگر قرار باشد یك شهردار «سیاسی» را انتخاب كنند، این به معنای واقعی از چاله به چاه افتادن است. به نظرم مهمترین وظیفه شورای شهر جدید این است كه از همین الان بنشینند و بررسی كنند كه مهمترین مشكل و چالش اصلی تهران چیست ؟ ما هم با تمام توان آماده كمك در این زمینه به آنها هستیم. اگر قرار است طرح تفصیلی را براساس ریل پایه، تغییر دهیم باید شهرداری را انتخاب كنیم كه بتواند این اولویت را اجرایی كند. ریل را بفهمد، توسعه براساس ریل را بفهمد، حمل و نقل عمومی را بفهمد، شهری مبتنی بر ریل را بفهمد، حمل و نقل عمومی یكپارچه را بفهمد، بتواند سیستمی را طراحی كند كه با استفاده از آن یك شهروند بتواند با یك كارت هم از اتوبوس استفاده كند و هم از مترو و سایر وسایل حمل و نقل عمومی و...
شما در شرایطی این حرفها را میزنید كه گزینههای احتمالی كه در روزهای گذشته مطرح شدهاند، بیشتر از بین مدیران با نگاه سیاسی هستند.
متاسفانه همین طور است. درحالی كه امروز بعد از ١٢ سال حاكمیت یك تفكر و گروه خاص! شورایی با رویكردی «اجتماعی» با پشتوانهای به اندازه مردم یك شهر حمایت میشود، روی كار آمده است، جا دارد كه شهرداری انتخاب شود كه به جای سیاسی بودن، بتواند همان دو محور اصلی یعنی توسعه حمل و نقل ریل پایه و قابلیت زندگی و تامین انضباط اجتماعی را در شهر اجرایی كند. شهرداری كه به جای شهرفروشی، تابع حكومت قانون و پایبند به مقررات و ضوابط شهری باشد و طرفدار احداث فضاهای عمومی كه در آن مردم به معنای واقعی كلمه احساس آرامش كنند و بتوانند گفتوگوی چهره به چهره داشته باشند، شهرما به چنین شهرداری نیاز دارد.
نظر شما درباره انتخاب مردم و رای قاطع آنها به لیست اصلاحطلبان چیست؟
ما همواره باید به خواست و رای مردم احترام بگذاریم و معتقدم كه این افراد در انتخاب شهردار بهترین انتخاب را خواهند داشت. از طرف دیگر من از منظر نماینده دولت مركزی كه وظیفه سیاستگذاری شهری در سطح كل كشور را برعهده دارد، معتقدم كه اعضای شورای شهر و شهردار تهران باید همان دو مسالهای را كه پیش از این مطرح كردم را در اولویت كاری خود قرار دهند. لذا از همین جا به اعضای شورا اعلام میكنم كه ما به عنوان دولت مركزی این آمادگی را داریم كه با تمام توان به آنها كمك كنیم و تمام امكاناتمان را در اختیارشان قرار دهیم تا شهرداری را انتخاب كنند كه بتواند این دو چالش را حل كند؛ اگر به «قانونمداری» توجهی نداشته باشیم یعنی فقط فردی را انتخاب كنیم كه از لحاظ سیاسی همفكر ما است اما در عمل ممكن است حتی از شهر فروشی هم ابایی نداشته باشد و شورا هم در قبال آن موضعگیری جدی و تندی نداشته باشد، در واقع از چاله به چاه افتادهایم چون ممكن است، بگویند ما با كسری بودجه مواجهیم و مجبوریم برای تامین منابع به قانونفروشی روی آوریم. شورای شهر جدید باید خیلی مواظب باشد كه در این تله نامحسوس نیفتد. ممكن است در كوتاهمدت به مدیریت شهری انتقادی نشود ولی جامعه چشمانی بینا دارد. یعنی شورا باید مواظب باشد كه در تله قانون فروشی نیفتد. ضمن آنكه باید هدف مشخصی را هدفگذاری و دنبال كند تا بعد از ٤ سال بتوانند بگویند ما این كار را كردیم.
در این بین، شنیده میشود كه خود شما هم یكی از گزینههای اصلی برای شهرداری تهران هستید؛ این درست است ؟
نه. بحث شخص من اصلا مطرح نیست و به هیچ عنوان به این مساله فكر هم نمیكنم. ولی به عنوان نماینده دولت مركزی برایم بسیار مهم است كه نظام مدیریت شهری در تهران و تمام كلانشهرها در آینده قانونمدار باشد و طرفدار حقوق شهروندان و به شهرسازی «ریل پایه» باور داشته و به وجوه مختلف شهرسازی از جهت زیبایی، فضاهای عمومی و... نیز توجه كند.
شهرداری میگوید تهران را به شهری با هویت «ایرانی – اسلامی» بدل كرده است، نظر شما چیست؟
از این دست ادعاها زیاد است. شما چطور میتوانید مدعی این حرفها باشید در حالی كه حتی در یك خیابان شهر هم آن نظم حداقلی را در «خط آسمان» و ساختمانهای آن نمیبینید، شهری كه هر چند روز یكبار خبری از فروریزش بخشی از زمین آن یا فروریختن دیوار ساختمانی در آن شنیده و دیده میشود، اصلا «هویت» دارد!؟
به نظر شما تهران اصلا تهران در بازه چندساله ممكن است از این آشفتگی كنونی خلاص شود و سروسامان بگیرد؟
هر چیزی و هر شهری قابل اصلاح است، مهم این است كه حاكمیت شهری بتواند صورت مساله را درست تشخیص دهد. در ضمن شما به بودجه شهرداری در سالهای اخیر نگاه كنید. بودجه شهرداری در این سالها بین ١٥ تا ١٩ هزار میلیارد تومان بوده است. این رقم، بودجه عظیمی است. این بودجه اگر صرف توسعه حمل و نقل ریل پایه میشد شما یقینا شهری متفاوت از آنچه امروز هست را شاهد بودید.
شما به عملكرد محمدباقر قالیباف چه نمرهای میدهید؟
شهرداری كه قانون را بفروشد و حق شهروندان را بفروشد و از آن كسب درآمد كند، اگر از هر انگشتش طلا هم ببارد، به نظرم فاقد ارزش است چون ما معتقدیم هر گونه توسعهای باید مبتنی بر قانون باشد.
نظر شما